بيگمان يکي از آرزوهاي پيروان راستين امامان معصوم علیهم السلام آن است که در دوران پنهانزيس تي آخرين پيشواي معصوم خويش به ديدار جمال نوراني آن امام همام نايل شوند.
از آنجا که در روايات، پنهانزيستي آن امام بزرگوار، رازي از رازهاي خداوند دانسته شده و دربارة چگونگي آن غيبت، ديدگاههاي متفاوتي ذکر شده، دربارة ملاقات با آن حضرت در عصر غيبت، نگاههاي مختلفي ارائه شده است.
ارتباط با حضرت مهدي
بيگمان يکي از آرزوهاي پيروان راستين امامان معصوم علیهم السلام آن است که در دوران پنهانزيستي آخرين پيشواي معصوم خويش به ديدار جمال نوراني آن امام همام نايل شوند.
از آنجا که در روايات، پنهانزيستي آن امام بزرگوار، رازي از رازهاي خداوند دانسته شده و دربارة چگونگي آن غيبت، ديدگاههاي متفاوتي ذکر شده، دربارة ملاقات با آن حضرت در عصر غيبت، نگاههاي مختلفي ارائه شده است.
بنابراين يكي از بحثهايي كه دربارة حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف لازم است به طور ويژه مورد توجه قرار گيرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غيبت» است.
دانشوران شيعه، زندگي حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف را از زواياي گوناگون به گونههاي متفاوت تقسيم كردهاند.
در يكي از اين تقسيمها، عمر آن حضرت به چهار دورة متفاوت تقسيم شده است.
1. دوران زندگي با پدر خود؛
2. دوران غيبت صغرا؛
3. دوران غيبت کبرا؛
4. دوران ظهور.
بحث ارتباط با آن حضرت نيز به تناسب دورههاي مختلف، متفاوت خواهد بود.
شکي نيست که در دورة نخست، افرادي به صلاحديد امام يازدهم علیه السلام به ديدار آخرين حجّت الهي نايل شدند.
دربارة دورة دوم و پس از شهادت آن حضرت نيز از روايات و حكايات استفاده ميشود ديدار با حضرت حجّت، مانند دوران حيات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولي در عين حال گروهي با آن حضرت ديدار داشتهاند كه شيخ صدوق، در كتاب كمالالدين و تمام النعمة و نيز ديگران، اسامي آنان را ذكر كردهاند.
دورة سوم كه با مرگ آخرين نايب خاص آغاز شده است و همچنان ادامه دارد، به دليل وجود روايات متعارض، همچنان محل بحث و گفتوگو بوده است.
سرانجام دربارة دورة چهارم، شکي نيست که جهانيان از ديدار آن حضرت به کاملترين صورت بهرهمند خواهند شد.
از آنجا که دورة نخست و دوم و نيز دورة چهارم چندان محل مناقشه نيست، در اين مجال، فقط به دورة سوم خواهيم پرداخت.
پيش از آن که به بحث در اينباره بپردازيم اشاره به اين نکته لازم است كه دربارة تلاش براي ملاقات با حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف دو ديدگاه وجود دارد:
برخي دستورالعملهايي را براي ديدار با حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف ارائه ميكنند، ايشان طلب ديدار را نوعي ابراز ارادت نسبت به آن حضرت ميدانند و آن را برخاسته از شيدايي و عشق خود به ايشان ميدانند. اگرچه چنين باوري قابل تقدير و به عنوان امري شخصي بين افراد با آن حضرت قابل قبول است اما به عنوان يك دستور العمل شرعي، نيازمند روايت و دليل است كه به نظر ميرسد در ميان روايات معتبر چنين توصيهاي صورت نگرفته است. در مقابل برخي بر اين باورند از هيچ روايت موثقي به دست نميآيد كه توصيه شده باشد كاري انجام دهيم تا به ملاقات با آن حضرت نايل شويم. اگر در برخي دعاها نيز از خداوند ميخواهيم که چهرة نوراني آن حضرت را ببينيم، به زمان ظهور آن حضرت انصراف دارد و به نوعي دعا براي ظهور آن حضرت است.
اينها معتقدند در برخي روايات سفارش شده است دنبال چنين كاري نباشيم.
از جمله خود حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف تأكيد فرمودهاست شيعيان در دوران غيبت در جستوجو و ديدار با آن حضرت نباشند. آن حضرت در توقيع شريف، در پاسخ كسي كه از خانه و ديار خود دل كنده بود و در پي ديدار آن حضرت تلاش فراواني ميكرد، وي را از اين تلاش برحذر داشته، فرموده است:
مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ؛
هر کس جستوجو کند، هر آينه ميطلبد و هر کس بطلبد، به ديگران بنمايد و هر کس به ديگران بنمايد، به کشتن دهد و هر کس به کشتن دهد، مشرک شود.
آن شخص نيز در امتثال امر مولاي خود چنين كرده، به ديار خود باز گشت.
نيز آن حضرت در توقيعي ديگر، پس از آن که سير امامت را تا امام عسكري علیه السلام بيان ميفرمايد، اينگونه ادامه ميدهد:
... َوْصَي بِهَا إِلَي وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَي غَايَةٍ وَ أَخْفَي مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ... فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَي وَ لْيُقِيمُوا عَلَي أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا... ؛
...وصايتي که در دست داشت، به وصي خود سپرد که خداي عزّ و جلّ او را پنهان کرد، تا مدتي که دارد. و به مشيّت خود جايش را نهان داشت... و بايد پيروي هواي نفس را از سر بگذارند و بر اساسي که داشتند و بر آن بودند، بر سر پا بايستند. و از آنچه بر آنها پوشيده شده است، کاوش نکنند كه به گناه ميافتند. و پردهاي که خداي عزّ و جلّ افکنده است، بالا نزنند، تا پشيمان شوند...».
برخي مراجع تقليد نيز در پاسخ به اين پرسش كه «آيا از جمله تكاليف شيعه در عصر غيبت، درخواست و تقاضاي ديدار با امام است يا چنين تكليفي نيست؟» گفته است:
نه؛ ما مأمور نيستيم كه اصرار به ديدن حضرت داشته باشيم. كسي ممكن است خدمت حضرت مشرف بشود؛ امّا آناني كه مشرّف شدند، خبري نميدهند. آنان، تظاهر به اين مسايل نميكنند. بر اساس رواج همين تفكر غلط، خيليها ميآيند پيش ما و ميگويند: «آقا! دعا كنيد تا حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببينيم».
يكي ديگر از مراجع، اين مطلب را اينگونه بيان كرده است:
نبايد اين مطلب را در جامعه گسترش دهيم كه بايد بيابانها و كوه و دشت را طي كنيم تا آن حضرت را ببينيم. خود آن حضرت نيز فرمودهاند: «هر كسي ادعاي مشاهده نموده، بايستي او را تكذيب كنيد.» اصلاً ما نيازي به اين حرفها نداريم. آنچه وظيفه ما و همه شيعيان و دوستداران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحيح «مهدويّت»، «مهدي زيستي» و «ترويج افكار ائمه علیهم السلام » است.
صرفنظر از اينكه به دنبال ديدار حضرت بودن، امري لازم و يا غير لازم است، ميپردازيم به ديدگاههاي متفاوت دربارة ملاقات با آن حضرت.
همانگونه كه پيش از اين ياد شد، به دليل وجود روايات و حکايات متعارض، در اين بحث، ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد:
اين ديدگاه، به طور اساسي از رواياتي قابل استفاده است که از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت سخن به ميان آورده است. برخي از اين روايات، با مضامين ذيل
[6] اين ديدگاه را شکل ميدهند:
1. «تَري وَ لا تُري؛ مي بيند و ديده نميشود».
2. «لا يَرَوْنَهُ؛ او را نميبينند».
3. «يَرَي النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ؛ مردم را ميبيند و مردم او را نميبينند».
4. «يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ؛ شخص او از شما غايب ميشود».
5. «لَا يُرَي جِسْمُهُ؛ جسم او ديده نميشود».
6. «لَا يُرَي شَخْصُهُ؛ شخص او ديده نميشود».
7. «لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ؛ شخص او را نميبينيد».
8. «أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي؛ مردمان را ميبينم و تو ديده نميشوي».
روشن است که همه روايات پيشين و احاديثي مانند آن، دلالت ميكند آن حضرت با وجود اين که زنده است و بين مردم زندگي ميکند و مردم را ميبيند، مردم آن او را نميبينند.
روايات پيشين و مانند آن، باعث شده است ابن ابي زينب نعماني ـ در جايگاه نخستين كسي كه به طور شايسته روايات مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف را گردآوري و بررسي كرده است ـ درفصلي از كتاب خود، به روشني مشاهده حضرت را در عصر غيبت جايز ندانسته و تحقيق در اين زمينه را ممنوع و شيعيان را در نديدن حضرت، معذور بداند. وي به اين نكتة مهم، اينگونه اشاره كرده است:
... و هم معذورون في أن لايروا حجتهم و إمام زمانهم في أيام الغيبة و يضيق عليهم في كل عصر و زمان قبله أن لا يعرفوه بعينه و اسمه و نسبه و محظور عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه أو موضعه أو غيابه أو الإشادة بذكره فضلا عن المطالبة بمعاينته
[15]؛
... براي شيعيان، جستوجوي امام و كشف صاحب غيبت و در پي نام و محلّ سكونت و محل غيبت او بودن يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، چه رسد بر آنكه بخواهند آشكارا او را ببينند.
با وجود آنكه اين ديدگاه، از روايات پيشين قابل استفاده است، و نيز به رواياتي که امام را بسان خورشيد پس ابر معرفي کرده، نزديکتر است، كسي به روشني قائل به آن نشده و امكان ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دليل آن که:
1. در دسته دوم روايات، برخي روايات، امکان ملاقات را منتفي ندانسته، ديدن بدون شناخت را ممکن دانستهاند.
2. شکي نيست در دوران غيبت صغرا که بخشي از دوران غيبت آن حضرت است، برخي شيعيان ـ بهويژه نايبان خاص آن حضرت را ملاقات کردهاند؛ بنابراين شکي نيست که روايتهاي ياد شده، تخصيص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.
دربارة امکان ملاقات، برخي انديشوران شيعه نيز چنين نوشتهاند:
1. سيّد مرتضي مينويسد:
... همانا ممتنع نيست که امام براي برخي دوستانش آشکار شود؛ از افرادي که از سوي آنها ترسي وجود ندارد.
2. شيخ طوسي نيز مينويسد:
نخست ما با جزم و يقين نميدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوستدارانش نهان و غايب است؛ بلکه امکان دارد براي بيشتر آنان ظاهر شود
[17].
3. سيّد بن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اينباره فرموده است:
امام، اكنون از جميع شيعيان غايب است؛ ولي ممتنع نيست گروهي از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند
[18].
در اين ديدگاه، بر خلاف ديدگاه نخست، امکان ملاقات مورد پذيرش است؛ ولي وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در اين دوران، غير قابل پذيرش و آن را با فلسفة غيبت در تعارض ميداند.
در اين ديدگاه، به طور عمده به رواياتي استناد ميشود که در آن، سخن از ديدهشدن حضرت به ميان آمده است؛ امّا تصريح شده که در آن ديدار، هرگز شناختي از حضرت صورت نميگيرد؛ بنابراين امکان ديدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت.
شيخ صدوق در کمال الدين و تمام النعمة و نيز در علل الشرايع با ذکر سند از سدير نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ... فما تنکر هذه الامة ان يکون الله عزّ و جلّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّي يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ... ؛
در قائم، سنّتي از يوسف است... چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آنگاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي سازد؛ همانگونه که به يوسف اذن داد....
برخي، اين روايت را دليلي بر امكان ملاقات و وقوع آن و نيز پذيرش ادعاي ملاقات انگاشتهاند؛ در حالي كه با كمي تأمل در مييابيم كه نه فقط چنين استفادهاي از روايت نادرست است، بلكه براي ديدگاه عدم شناخت، بهتر به كار ميآيد. چرا كه از حكايات تاريخي و روايات، هرگز به دست نميآيد تا زماني كه حضرت يوسف خود را معرفي نكرد، كسي او را با عنوان يوسف شناخته باشد.
اين پاسخ، زماني قاطعيت بيشتري مييابد كه بدانيم صريح آيه قرآن، از اين حكايت دارد كه حتي برادران يوسف كه مدتها با وي زندگي كردند، در ديدار نخست او را نشناختند.
بنابراين دست كم، با استناد به اين روايت و مانند آن، شباهت آن حضرت با يوسف اقتضا دارد كه هرگز با عنوان حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف شناخته نشود.
سخن ديگري نيز در تأييد اين ديدگاه از نايب خاص حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف محمد بن عثمان نقل شده است که ميگويد:
وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَي النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ؛
به خدا سوگند! همانا صاحب اين امر، هر سال در موسم حج حاضر ميشود؛ مردم را ميبيند و آنها را ميشناسد و مردم، او را ميبينند؛ ولي نميشناسند.
از اين روايات، استفاده ميشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نميشود. منطقي است گفته شود کسي که هنگام ديدار، آن حضرت را نشناخته است، دليلي وجود ندارد پس از آن بگويد آن کسي را که ديده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت يا يکي از اولياي الهي بوده که به دستور آن حضرت، براي رفع مشکل او اقدام كرده است. اين نکته، قابل تأمل است.
نظرات شما عزیزان: